روی هوا بودم، به تناوب؛ از دیروز شاید هم پری روز، نمی شد این حس خوب را فقط مدیون تغییر حالتهای جسمانی دانست، یا شاید خرده خریدهایی که این اواخر کرده بودم، من در واقع روحم در اوج بود و آن روز که از کلاس برگشتم، خیلی خودانگیخته رفتم سراغ ترانه هایی که می توانست رستاخیزی از خاطرات خوب گذشته را در ذهنم راه بیندازد، یک جور پاسخ طبیعی به شادی که سراغم آمده بود. مغرور و سپاسگذار و البته مهربان، مانده بودم با این همه حس خوب چه کار کنم: اول با تمرکز اندکی سعی کردم دعا کنم؛ اما کافی نبود، باز بخش اعظم این انرژی مثل یک پول بزرگ در حسابم مانده بود، اما اتفاق عجیبی سیر قضیه را تغییر داد:

صحبتی باعث شد از نظر احساسی در موضعی قرار بگیرم که انگار یک هو کل این انرژی زیاد، محو شده یا زیر زمین برود... بیش از اینکه به گوینده حرف کاری داشته باشم، ذهنم متمرکز این نکته بود که چرا باید، من در این سن و سال نتوانم، مهار احساساتم را به نفع خودم در دست بگیرم؟ چرا باید احساسات من بی حساب و کتاب این طوری برِمند و من بعد گریان دنبال یک یک آنها بگردم؟ 

بعد متوجه شدم، همه این ها بر می گردد به تردیدهایی که من به خودم دارم. تردیدها مثل یک در باز عمل می کنند که هر راهزنی را می توانند به درون شما راه دهند. قسم می خورم برای خودم که هر جا کسی به من توهینی کرده، یا خلاصه اینکه توانسته با حرفش روی من اثر بگذارد، به خاطر دست آشنایی بوده که از درونم به سوی او دراز شده یا چراغ سبز نشان داده...

بنابراین نتیجه گیری کردم، باید آدم وجودش، دری با قفل و بست درست و حسابی داشته باشد. مثل کاروان سرا بی در و پیکر نباشد؛ یک در واقعی که در بودن خود را حفظ کند، و اگر بلد نیست بسته شود، حتی اگر لازم شد اشکال ندارد پای آن یک فرغون سیمان خالی کنند و برای همیشه بسته بماند. بله آدم باید در وجودش یک دری داشته باشد که باز و بسته شدن آن به اختیار خودش باشد.

هرچه بیشتر فکر می کنم، بیشتر متوجه می شوم که آدم حرفی هستم، حرف را جدی می گیرم، در صورتی که ساده ترین و مبتذل ترین چیز دنیا حرف است و به قول معروف، دو صد گفته چون نیم کردار نیست.

به طرز جالبی هم به خاطر این ویژگی ام، همیشه در اجتماعاتی گیر افتاده ام که غالب افرادش حرفی بودند و عقلشان به جای مغزشان در چشمشان قرار گرفته بود.

حالا فکر می کنم، چه قدرتمند است، کسی که حربه حرف در او اثر ندارد؛ خودش برنامه و هدفی دارد و از مه آلود این حرفها، به سلامت عبور می کند، بی آنکه تحسین یا تقبیح کسی خاطرش را مشعوف یا مکدر سازد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: